وقتی که قد سرو خم شد
Posted On ۱۳۸۷ آذر ۱۳, چهارشنبه at در ۱:۳۰ by نویسندهمنابع مقاله:
مجموعه آثار ج 17 ، مطهری، مرتضی؛
کسانی که حسین علیه السلام خود را به بالین آنها رساند مختلف بودند،هر کس در یک وضعی قرار داشت.وقتی امام وارد میشد یکی هنوز زنده بود و با آقا صحبت میکرد، دیگری در حال جان دادن بود.در میان کسانی که ابا عبد الله علیه السلام خود را به بالین آنها رسانید،هیچ کس وضعی دلخراشتر و جانسوزتر از برادرش ابو الفضل العباس برای او نداشت،برادری که حسین علیه السلام خیلی او را دوست میدارد و یادگار شجاعت پدرش امیر المؤمنین است.در جایی نوشتهاند ابا عبد الله علیه السلام به او گفت:برادرم«بنفسی انت»عباس جانم!جان من به قربان تو.این خیلی مهم است.عباس در حدود بیست و سه سال از ابا عبد الله علیه السلام کوچکتر بود(ابا عبد الله 57 سال داشتند و عباس یک مرد جوان 34 ساله بود).ابا عبد الله به منزله پدر ابا الفضل از نظر سنی و تربیتی به شمار میرفت،آنوقتبه او میگوید: برادر جان!«بنفسی انت»ای جان من به قربان تو!
ابا عبد الله کنار خیمه منتظر ایستاده است.یک وقت فریاد مردانه ابا الفضل را میشنود.(نوشتهاند ابا الفضل علیه السلام چهرهاش آنقدر زیبا بود که«کان یدعی بقمر بنی هاشم»در زمان خود معروف به ماه بنی هاشم بود.اندامش به قدری رسا بود که بعضی از اهل تاریخ نوشتهاند:«و کان یرکب الفرس المطهم و رجلاه یخطان فی الارض»سواراسب تنومندی شد،پایش را که از رکاب بیرون میکشید،با انگشت پایش میتوانست زمین را خراش بدهد.حالا گیرم به قول مرحوم آقا شیخ محمد باقر بیرجندی یک مقدار مبالغه باشد،ولی نشان میدهد که اندام بسیار بلند و رشیدی داشته است، اندامی که حسین از نظر کردن به آن لذت میبرد).وقتی که حسین علیه السلام به بالای سر او میآید،میبیند دست در بدن او نیست،مغز سرش با یک عمود آهنین کوبیده شده و به چشم او تیر وارد شده است.بی جهت نیست که گفتهاند:«لما قتل العباس بان الانکسار فی وجه الحسین»عباس که کشته شد،دیدند چهره حسین شکسته شد.خودش فرمود:
«الان انقطع ظهری و قلتحیلتی».
و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
