عاشورا و رد سکولاریسم
Posted On ۱۳۸۷ آذر ۱۳, چهارشنبه at در ۲۱:۰۸ by نویسندهپدیدآورنده:،
،
برخی در جهت اثبات جدایی دین از سیاست، چنین القا میکنند که قیام امام حسین (ع) صددرصد دموکراتیک و به خواست مردم انجام گرفته است و با این رویکرد، نفی حاکمیتخداوند را به امام (ع) نسبت میدهند; «خروج و حرکتسیدالشهداء از مدینه و مکه به کربلا و به قصد کوفه، بنا به اصرار و دعوت شفاهی و کتبی انبوه سران و مردم کوفه، برای نجات آنها از ظلم و فساد اموی و عهدهدار شدن زمامداری و اداره امور آنان بود; دعوتی بود صد درصد مردمی و دموکراتیک ... جنگ و شهادت یا قیام و نهضت امام حسین (ع) و اصحاب او، علاوه بر آن که یک عمل دفاعی صد در صد در حفظ و حیثیت اسلام و جان و ناموسشان بود، نشان از این حقیقت میداد که خلافت و حکومت از دیدگاه امام و اسلام، نه از آن یزید و خلفاست، نه از آن خودشان و نه از خدا، بلکه از آن امت و به انتخاب خودشان است» . (1)
واقعیات تاریخی و تحلیل سخنان امام حسین (ع)، به خوبی بیانگر الهی و دینی بودن اقدامات سیاسی امام، و در نتیجه رد نظریه طرفداران سکولاریسم است . برای تبیین این موضوع، لازم استبه تفاوتهای مهم حکومت دینی با حکومتسکولار توجه شود، زیرا این دو در امور مهمی نظیر فلسفه و اهداف حکومت، نوع مشروعیتحکومت، شرایط حاکم اسلامی و ... تفاوتهای اساسی دارند; از این رو به اختصار به تبیین دیدگاه آن امام همام پیرامون موضوعات یاد شده میپردازیم:
الف . فلسفه و اهداف حکومت
امام حسین (ع) بر خلاف نظامهای سکولار و مکاتب سیاسی رایج دنیا، اهداف حکومت را بسیار فراتر از تامین رفاه و امنیت دنیوی و معیشتی مردم میداند;
یکم . حضرت به هنگام ترک مدینه و قبل از اینکه مسئله دعوت و یا بیعت کوفیان مطرح باشد، یکی از اهداف قیام خویش را اصلاح جامعه اسلامی و انجام امر به معروف و نهی از منکر اعلام مینماید;
«انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی، ارید ان امر بالمعروف و انهی عن المنکر» . معنای این انگیزه این است که اگر امام از عدم تشکیل حکومت و همچنین از نقض عهد مردم کوفه نیز مطمئن بود - بدون توجه به مسئله علم امامت - دست از خروج و قیام خود بر نمیداشت; چرا که انگیزه اصلی واولی قیام حضرت، همان احیای دین بود و مسئله حکومت و زمامداری در مراحل بعدی قرار داشت .
دوم . امام (ع) در واپسین فراز سخنرانی مهمی که در اواخر عمر معاویه در موسم حج و در سرزمین منی و با حضور صدها نفر از رجال و شخصیتهای مذهبی و سیاسی عصر خویش ایراد کرد، اهداف خود از تلاش برای به دست گرفتن حکومت را چنین ترسیم میکند: «اللهم انک تعلم انه لم یکن ما کان منا تنافسا فی سلطان و لا التماسا فی فضول الحطام و لکن لنری المعالم من دینک و نظهرالاصلاح فی بلادک و یامن المظلومون من عبادک و یعمل بفرائضک و سننک و احکامک» (2)
امام (ع) پس از بیان این نکته که نه به دنبال سلطنت و ریاستبر مردم هستم و نه در پی رسیدن به ثروت و مال دنیا، اهداف خود را چنین تعیین میکند;
1 . آشکار کردن نشانههای دین تو .
2 . اصلاح زمین تو .
3 . ایجاد امنیتبرای بندگان مظلوم تو .
4 . عمل کردن به واجبات، سنتها و احکام و قوانین تو .
سوم . حضرت اباعبدالله (ع) در گفتوگویی که با فرزدق در مسیر مکه به کوفه، در منزل صفاح دارد، میفرماید: «یا فرزدق! ان هولاء قوم لزموا طاعه الشیطان و ترکوا اطاعه الرحمن و اظهروا الفساد فی الارض، و ابطلوا الحدود و شربوا الخمور و استاثروا فی اموال الفقرا و المساکین و انا الولی من قام بفصره دین الله و اعزاز شرعه و الجهاد فی سبیله لتکون کلمه الله هی العلیاء» (3) در این فراز، امام حسین (ع) امویان را به عنوان نخستین سکولارهای واقعی در درون جامعه اسلامی که در اندیشه کنار نهادن دین الهی هستند، معرفی میکند و هدف خویش را مقابله با آنان و برپایی دین الهی میداند . امام فلسفه حکومت را «برتری کلمه الله» بیان مینماید; البته پرواضح است که برپایی دین اسلام به صورت کامل، سعادت دنیوی و اخروی افراد را تضمین خواهد نمود .
ب . مشروعیت الهی حکومت
بررسی سخنان امام حسین (ع) ثابت میکند که مشروعیتحکومت، فقط الهی است و حکومتی مشروع است که فقها از طرف خداوند منصوب باشند و رای و بیعت مردم، هیچگونه تاثیری در مشروعیتحکومت ندارد; هر چند تاثیر آن در کارآمدی کومتحائز اهمیت است، آنگونه که افراد ناآگاه و فریفته مکاتب سیاسی دنیا یا مغرض، از سکولار بودن حکومتحتی در زمان حضور امام معصوم (ع) سخن میگویند و درصددند تا جنبه الهی و آسمانی حکومت را به هر نحوی انکار نمایند;
یکم . امام (ع) به فرماندار مدینه که درخواستبیعت از آن حضرت برای یزید داشت فرمود: «ایها الامیر! انا اهل بیت النبوه و معدن الرساله و مختلف الملائکه و محل ال رحمه و بنا فتح الله و بنا ختم و یزید رجل فاسق شارب الخمر و قاتل النفس المحرمه معلن بالفسق و مثلی لایبایع مثله» . (4)
در این جمله امام حسین (ع) ضمن بر شمردن دلایل مشروعیتخویش برای حکومتبر جامعه اسلامی، به دلایل نامشروع بودن حکومتیزید اشاره مینماید که به سبب فقدان نصب الهی، نه تنها هیچگونه مشروعیتی برای تصدی و رهبری جامعه اسلامی نداشت، بلکه به دلیل ارتکاب محارم الهی و نادیده گرفتن حدود الهی، حتی هیچ مصلحتی در بیعتبا او نیز وجود ندارد .
عدم بیعت امام حسین (ع) با یزید، با اینکه اکثریت مردم او را پذیرفته بودند و قیام علیه او، به خوبی بر لزوم مشروعیت الهی حاکم و همبستگی دین و سیاست و رد نظریه سکولاریسم دلالت دارد; هرچند حتی اگر امام (ع) قیام هم نمیکردند، باز هم عدم بیعتبا یزید، به تنهایی بر این موضوع دلالت داشت .
دوم . امام حسین (ع) در بیانات متعدد، بر انتقال مشروعیتحکومت از طریق وحی و پیامبر (ص) به ائمه (ع) تاکید میکند; «ان مجاری الامور و الاحکام علی ایدی العلماء بالله علی حلاله و حرامه» . (5)
نکته واضح و روشن در این روایت این است که نه تنها امام (ع) مردم را متولی زمامداری و حکومت ندانسته، بلکه حق حاکمیت را به عهده علماء - و به طور یقین خود ائمه - نهاده است . (6)
سوم . وقتی ابن زبیر از بیعت امام با یزید سؤال کرد، امام (ع) ضمن پاسخ منفی، علت آن را انتقال حق حاکمیت جامعه اسلامی به خوش، پس از شهادت امام حسن (ع) ذکر میکند; «اصنع انی لا ابایع له ابدا، لان الامر انما کان لی من بعد اخی الحسن» . (7)
چهارم . امام همچنین در نامه به مردم بصره نوشت: «ما خاندان و اولیا و اوصیا و وارثان او (پیامبر (ص)) و سزاوارترین مردم به جانشینی او هستیم که دیگران بر ما سبقت جستند و ما تسلیم شدیم، تفرقه نخواستیم و به وحدت پاسخ دادیم; این در حالی بود که میدانستیم ما بر امر ولایت از متولیان آن شایستهتریم» . (8) و یا در نامهای به اشراف کوفه مینویسد: «انی احق بهذالامر لقرابتی من رسول الله (ص)» (9)
ج . شرایط حاکم اسلامی
از دیدگاه امام حسین (ع) فلسفه و هدف حکومت، حاکمیت احکام و قوانین دینی است تا در پرتو آن، سعادت دنیا و آخرت مردم را تامین نماید; در این صورت بدیهی است که حاکم آن باید از شرایط ویژهای برخوردار باشد;
یکم . علم به احکام الهی، چنانکه یکی از محورهای مخالفت امام با خلفا همین نکته بود . حضرت در یک گفتوگو، خطاب به خلیفه دوم اظهار داشت: «صرت الحاکم علیهم بکتاب نزل فیهم لاتعرف معجمه و لاتدری تاویله الا سماع الا ذان» . (10) یعنی تو بر آنان حاکم شدی، آن هم حکومتبا کتابی که در خاندان محمد (ص) فرود آمد و تو از نکات سربسته و تاویل آن جز شنیدن به گوشها چیزی نمیدانی .
دوم . (همچنان که گذشت) حضرت در جمع رجال و شخصیتهای مذهبی و سیاسی در سرزمین منی فرمود: امور باید به دست «عالمان بالله» باشد که امین حلال و حرام خدا هستند و در زمان حضور مصداق بارز آن امام معصوم (ع) است .
سوم . عامل به کتاب خدا و سنت پیامبر (ص) ; امام در نامه خود به کوفیان در این زمینه چنین میفرماید: «فلعمری ما الامام الا العامل باالکتاب، و الاخذ بالقسط، و الدائن بالحق، و الحابس نفسه علی ذات الله» (11) که دلالت صریح بر «عمل به قرآن» و «وقف خود در راه خدا» ، به عنوان شرایط حاکم دارد .
چهارم . برپا کننده عدالت;
از دیدگاه امام حسین (ع) عدالت و اقامه آن از شرایط و وظایف بسیار مهم برای حاکم اسلامی است; چنان که در نامه خود به کوفیان میفرمایند: «و الاخذ بالقسط» ، و یا در موارد متعدد دیگری، یکی از دلایل عدم مشروعیتخلفای اموی را فقدان این موضوع میداند .
بنابراین، از دیدگاه امام حسین (ع) و فرهنگ عاشورا، دین با سیاست پیوندی عمیق و ناگسستنی دارد و اهداف و فلسفه حکومتها، مشروعیت و شرایط حاکم و زمامدار، کارکرد و کار ویژههای دولت، همه باید بر اساس احکام و آموزههای الهی و در راستای تحقق روابط فردی و اجتماعی جامعه و تامین سعادت دنیوی و اخروی بشر باشد .
«اللهم اجعل محیای محیا محمد وآل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد» (12)
