کربلا در زبانهای شرقی باستانی
Posted On ۱۳۸۷ آذر ۱۳, چهارشنبه at در ۲:۱۲ by نویسنده
پدیدآورنده: السید سامی البدری - ترجمه: م. آزاد اردبیلی ،
اشاره:
سرزمین «کربلا» برای ما شیعیان به عنوان قتلگاه و مزار سالار شهیدان حسینبن علی، علیهماالسلام، شناخته شده است. اما این سرزمین پیشینه تاریخی طولانی دارد و از دیرباز سرزمینی مقدس و مورد توجه بودهاست.
در روایتهایی که از معصومین، علیهمالسلام، به ما رسیده نیز این سرزمین جایگاه و اهمیتخاصی دارد و از آن با احترام خاصی یاد شدهاست.
از جمله در روایتی که امیرمؤمنان، علیهالسلام، از پیامبر اکرم، صلیاللهعلیهوآله، نقل میکند، آمده است:
یقبر ابنی بارض یقال لها کربلاء هی البقعة التی کانت فیها قبة الاسلام التی نجاالله علیها المؤمنین الذین آمنوا مع نوح فی الطوفان. (1)
فرزندم در سرزمینی که به آن «کربلا» گفته میشود، به خاک سپرده میشود. آنجا سرزمینی است که گنبد اسلام در آن قرار دارد. همانجا که خداوند مؤمنانی را که به نوح ایمان آورده بودند در طوفان نجات دارد.
در روایت دیگری نیز که از امام صادق، علیهالسلام، نقل شده ایشان خطاب به «ابی یعفور» میفرماید:
و یحک اما تعلم ان الله اتخد کربلا حرما آمنا مبارکا قبل ان یتخذ مکة حرما. (2) وای بر تو! آیا نمیدانی که خداوند «کربلا» را حرم امن قرار داد، پیش از آنکه مکه را حرم قرار دهد؟!
در مقاله حاضر نویسنده پس از اشاره به روایتهای یاد شده، تلاش کرده است که با ریشهیابی لغت «کربلا» و یافتن معادلهای آن در زبانهای شرق باستان جایگاه تاریخی این سرزمین را نشان دهد.
روایتهای یاد شده اشاره به این دارند که «کربلا» سرزمینی است که در آن گنبد اسلام قرار دارد. همان سرزمینی که خداوند به هنگام طوفان، کسانی را که به نوح ایمان آورده بودند نجات داد.
چنانکه معروف است، «کربلا» از پیش از دوران اسلامی نام منطقهای در غرب رود فرات بوده که نامهای تاریخی دیگری چون «طف»، «عمورا» و ... نیز داشته است.
مؤلف «معجم البلدان» میگوید:
«کربلا» از واژه «کربلة» به معنی «سستی پاها» گرفته شده است. گفته میشود: «جاء یمشی مکربلا»; یعنی آمد در حالی که به سستی راه میرفت.
بر این اساس میتوان گفت که زمین آن منطقه سستبوده و از اینرو «کربلا» نامیده شده است. همچنین در لغت گفته میشود «کربلت الحنطة»; یعنی گندم را پاک و خالص کردم.
بنابراین میتوان گفت که چون این سرزمین خالی از سنگریزه و درختان انبوه بوده، به آن «کربلا» گفتهاند. (3) به نظر من برای ریشه و منشا واژه کربلا سه احتمال وجود دارد:
احتمال اول:
ترکیبی از «کرب - ایلا» باشد
واژه «کرب» تلفظ دیگر واژه «قرب» در عربی است که به معنی نزدیکی و نزدیک شدن به معبود است. (4) این واژه در زبانهای عبری و سریانی همانند عربی با «قاف»نوشته میشود اما در زبانهای اکدی و بابلی با «کاف» نوشته میشود. (5) در زبان عربی، سبئی کهن و عبری، «قربان» به معنای چیزی که به خداوند، عزوجل، نزدیک میشود (6) و همچنین قربانی است که در راه خدا داده میشود. و از همین باب است «عید قربان» که همان «عید اضحی» است.
و در زبان سریانی شرقی «قربانا» به معنی قربانی مقدس است. (8) در زبان سبئی کهن «مکرب» به معنی معبد، کنیسه یهودیان، عبادتگاه و صومعه آمده که مشتق از «کرب» است. (9) در نقشه «بطلمیوس» (10) ،شهر مکه با نام «مکورابا» آمده که همان لفظ «مکوربة» یا «مکربة» است، که در زبان عربی به صورت «مقربة» (اسم مکان از قرب) میآید و به معنی «محلی که به معبود نزدیک میشوند» یا «خانه نزدیک شدن» یا «معبد» یا «مسجد» یا «محل عبادت» است. (11) لفظ «ایل» در زبان عبری به معنی «پروردگار آفریننده» است که «ایلوها» هم تلفظ میشود. (12) و در زبان اکدی و بابلی «ایلو»، (ILU) به معنی «خداوند» و «پروردگار» است (13) که برابر با واژه «آن»، (AN) در زبان سومری است. (14) بر این اساس میتوان گفت: «کربلا» به معنی «نزدیکی به پروردگار» و «نزدیکی جستن به پروردگار» میباشد و شهر کربلا نیز به معنی «شهر نزدیکی به پروردگار» و «شهر خانه خدا» است. (15) این مفهوم هماهنگی کاملی با این روایت منقول از امام صادق، علیهالسلام، دارد که میفرماید:
خداوند پیش از آنکه مکه را حرم امن قرار دهد کربلا را حرم امن کرده است. (16)
احتمال دوم:
ترکیبی از «کار - بلات» باشد
لفظ «کار»، (Kar) واژهای است که در برابر یکی از علائم خط میخی گذاشته شده در زبان اکدی مترادف با واژه «ایطیرو»، (eteru) (17) و «اطیرو»، (etteru) و «ایطیرتو»، (ettertu) به معنی «نجات دادن» است.
واژه «بلات»، (balat) مشابه واژه اکدی «بالیتو»، (balittu) است، که مؤنث کلمه «بالتو»، (baltu) و «بالاتو»، (balatu) و به معنی «زندگی» و «در امان بودن» میباشد.
براساس این احتمال میتوان گفت واژه «کربلات» به معنی «نجات زندگی» است، و در خط میخی به صورت، (din) و یا، (ti) نوشته میشود. (18) مانند واژه اورشلیم که مرکب از «اور» به عنوان یک واژه سومری و «شالیم» به عنوان یک واژه اکدی میباشد.
بنابراین شهر کربلا به معنی شهر نجات زندگی است که این مفهوم با این روایت منقول از پیامبر مطابقت کامل دارد که میفرماید:
کربلا سرزمینی است که خداوند در آن انسانهای مؤمنی را که به نوح ایمان آوردند نجات داد.
احتمال سوم:
ترکیبی از «کور - بلات» باشد
«کور» که واژهای استبرای علامت میخی، (Kur) ،به معنی «معبد و پرستشگاه»، «خانه بزرگ عبادت»، «شهر» و یا «تپه» میباشد. (19) بر این اساس «کوربلات» به معنی «شهر امن» یا «معبد امن» یا «خانه صلح» است. این مفهوم نیز با دو روایتیادشده مطابقت دارد.
نگاهی به واقعیت احتمالهای سهگانه
بعید نیست که این مفاهیم احتمالی سهگانه در مراحل مختلف تاریخی با واژه «کربلا» ارتباط داشته باشند، چه آنکه این منطقه در طول تاریخ توصیفهای متعددی داشته است.
اگر «کرب - ایل» بگوییم از آن جهتخواهد بود که خانهای برای عبادت خداوند و نزدیکی به او بوده است.
اگر «کر - بلات» بگوییم از آن جهت است که این مکان همان جایی است که در آن زندگی بشریت از طوفان نجات داده شد.
و اگر «کور - بلات» گفته شود، بدان جهت است که این منطقه معبد امن است و توصیف خانههای خدا به شمار میرود و چنانچه در کلام حضرت ابراهیم آمدهاست:
و اذ قال ابراهیم رب اجعل هذا بلدا آمنا و ارزق اهله من الثمرات. (20)
کوه کشتی نوح در بابل است
یا، (Di) عوض کنیم واژه «کردین» و «کردی» به دستخواهیم آورد.
واژه «کردی»، نزدیک به واژه «قردی» است که مؤلف «معجمالبلدان» ذکر کردهاست. او میگوید:
«قردی» روستایی در نزدیک «کوه جودی» در منطقه جزیره [در بینالنهرین] و در نزدیکی «قریه ثمانین» است که در آن کشتی نوح پهلو گرفت. (21) گفتنی است که آنچه «حموی» در اینجا در مورد محل «قردی» اظهار داشته، به پیروی از برخی منقولات اهل کتاب است.
در تورات آرامی معروف به «ترجوم اونقیلوس» (22) و همچنین تورات سریانی معروف به «بشیطا» (23) ،واژه «قردو» همچنین به عنوان معادل و مترادف نام «آرارات» ذکر شدهاست. لفظ «آرارات» در تورات عبری (24) به کوهی اطلاق شده که کشتی نوح بر آن مستقر شد.
مفسران یهودی و مسیحی پیشین و جدید تورات معتقدند که کوه «آرارات» یا «قردو» در شمال آشور واقع است که اکنون در جنوب ترکیه میباشد.
آرارات (آرارت): در مورد واژه «آرارات» گفته شده که اصل آن از زبان اکدی و واژه «اورارتو» گرفته شده اما در مورد این واژه بیش از این تحقیق نشده است. از نظر ما این واژه از دو قسمت تشکیل شدهاست:
1 - «اور» به معنی «شهر»; چنانچه در مورد «اورشلیم» گفته میشود.به معنی شهر صلح و چنانچه در مورد «اربیل» گفته میشود که مرکب از «ار» و «بیل» است که در اصل «اور» و «بعل» بودهاند و به معنای «شهر پروردگار» است.
2 - «ارتو» یا «آرات» یا «آراد» یا «آردو» یا «اریدو». این لفظ در کتیبههای میخی به معانی مختلفی آمده، از جمله یکی از نامهای رود فرات است (25) و نیز از اسامی قدیمی شهر بابل به شمار میرود. (26) بنابراین، معنی لغوی واژه اکدی «اورارتو» که ریشه اصلی واژه آرارات در تورات عبری میباشد «شهر بابل» است و معنی عبارت کوههای «آرارات» در تورات عبری و عبارت کوههای «قردو» در تورات آرامی و سریانی همان «کوههای شهر بابل» است.
طارات (کوههای صخرهای): از جمله دلایل دیگر اینکه «قردو» از نامهای شهر بابل در دورانهای گذشته بوده است. (27) منظور از کوههای شهر بابل، سلسله ارتفاعات صخرهای پراکنده در غرب رود فرات کوفه است. در این موضوع هیچیک از شهرشناسان پیشین، جغرافیدانان جدید و همچنین اهالی نجف و کربلا که با جغرافیای منطقه آشنایی دارند، تردید ندارند. این کوههای صخرهای پراکنده که در آن تپههایی با ارتفاع 65 متر از سطح دریا یافت میشود. از نجف شروع شده تا شمال غربی ادامه یافته و به کربلا ختم میشود. این ارتفاعات به «طارات» یا «طار» معروف هستند.
یکی از گروههای باستانشناسی ژاپنی در یکی از این «طارات» که به «طار ام جمال» مشهور است و در شمال شرقی نجف و جنوب غربی کربلا واقع شده است، عملیات حفاری انجام داد و عکسهایی را نیز از آن منتشر کرد.
واژه «طار» یا «طارات» قرابتبسیار زیادی با لفظ اکدی «اطیرو»، (eteru) ، «اطیرو»، (etteru) و «ایطیرتو»، (ettertu) به معنی «نجات» دارد.
امام صادق، علیهالسلام، با خبر دادن از این کوه میفرماید:
«نجف، کوه بزرگی بود که فرزند نوح [علیهالسلام] نیز با اشاره به آن میگوید: «به کوهی پناه خواهم برد که مرا از آب در امان بدارد» پس خداوند عزوجل به آن کوه وحی کرد: «ای کوه! آیا او از من به تو پناه میبرد؟» آنگاه این کوه در جهتشام قطعه قطعه شد... (28)
طف: مؤید دیگر ما نام دیگری است که در کتیبههای میخی برای شهر بابل ذکر شده و متخصصان کتیبههای باستانی آن را با صدایی معادل حرف، در زبان انگلیسی خواندهاند و در برخی پژوهشها آمده که تلفظ صحیح این علامتحرف «عین» است. معادل این علامت در زبان اکدی واژه، (situ) به معنی مشرق و سرزمینهای شرقی است. اگر در این علامت میخی دقت کنیم متوجه میشویم که از دو علامت تشکیل شدهاست:
1 . علامتی که، (tap) خوانده میشود و در زبان اکدی معادل «اضعفوا»، (esepu) یا «اضعف»، (asapu) و به معنای «فراوان و دو چندان» است و معادل آن در زبان عبری واژه «کیفل»است.
به معنای آب است. این دو علامتبر روی هم «طافا»، (tapa) خوانده میشود که واژهای است نزدیک به کلمه «طف»، یکی از مشهورترین نامهای شهر کربلا.
واژه «طافا» نزدیک به واژه اکدی «طیفو»، (tepu) به معنای غرق شدن و فرو رفتن است. به علاوه معنای حرفی دو واژه یاد شده به صورت جداگانه «آب فراوان» و مضاعف است.
در زبان عربی طوفان، به معنای غرق شدن و جاری شدن است و در زبان عبری «طوف» به معنای «طاف» است. و در زبان آرامی «طفا» به معنای «طاف» و غرق شدن استبر این اساس میتوان گفت که شهر «طف» به معنای «شهر طوفان» است.
عمورا: دلیل دیگر برای نتیجهگیری ما اینکه برای کربلا نام تاریخی دیگری به نام «عمورا» ذکر کردهاند که شباهتبسیاری با واژه سومری «امارو» یا «عمارو»، (A.MA.RU) به معنی طوفان ویرانگر دارد. پس شهر عمورا به معنی شهر طوفان نیز هست و اگر آن را «تاپا»، (tapa) بخوانیم، واژهای بسیار نزدیک به نام کشتیای خواهد بود که در تورات عبری از آن یاد شده; یعنی «تیبا». این واژه عبری نیست و علامه جزینوس در کتابش «معجم الفاظ التوراة» احتمال داده که این واژه مصری باشد که به زبان هیروگلیفی به معنای «صندوق» است.
گفتنی است که در زبان عربی «تابوت» به معنای صندوق است. همچنین در زبان عربی «الطوف» به معنای مشکهایی است که آنها را باد میکنند و به یکدیگر میبندند و برای حمل آذوقه و... از آن استفاده میکنند. همچنین به معنای چوبهایی که به هم بسته شده و برای سواری در دریا از آن استفاده میشود نیز هست.
ابومنصور میگوید: «طوفی که برای عبور در رودخانههای بزرگ از آن استفاده میشود به این صورت ساخته میشود که نیها و چوبها را بر روی هم میگذارند، آنها را با بند محکم به هم میبندند تا از هم جدا نشوند. سپس از آن برای سواری و عبور از رودخانه استفاده میکنند. گاه شتری را هم به وسیله این «طوف» حمل میکنند. این وسیله «عامه» نیز نامیده میشود.
شایان ذکر است که در زبان هیروگلیفی «طیف»، (tep) به معنای صندوق و «طیفت»، (tepee) به معنای کشتی یا مرکب بزرگ است. (29) بر این اساس روشن میشود که شهر «طف» به معنای شهر کشتی یا همان «شهر کشتی نوح» است; زیرا در تورات، نام «تیبا» فقط برای کشتی نوح ذکر شده است.
«جادو» نام رود فرات میانی است. (30) و گواه صدق این روایت از امام صادق، علیهالسلام، میباشد که فرمود:
جودی در آیه «استوت علی الجودی» همان رود فرات کوفه است.
پینوشتها:
×. متن عربی این مقاله در نشریه «القرآن و علمالآثار»، ش 1، ربیعالاول 1420، بهچاپ رسیده است.
1. بحارالانوار، ج101، ص109، ح15; کامل الزیارات، ص452.
2. همان، ص33، ح55. این رویداد پس از طوفان نوح و نسخ قبله آدم واقع شده است.
3. معجم البلدان، واژه «کربلا».
4. ر.ک: لسان العرب، ماده «کرب» و «قرب».
5. ر.ک: المعجم الآشوری. جلد مربوط به حرف، (k) ،واژه، .(karabu)
6. ر.ک: لسان العرب ماده «قرب»; المعجمالعبری الحدیث، ربحی کمال; المعجم السبئی ماده «ق رب».
7. المعجم السریانی ماده «قرب».
8. المعجم السریانی الشرقی، واژه «قوربانا».
9. المعجم السبئی ماده «ک ر ب». اسم فاعل از این ماده به معنای «رئیس» و اسم مفعول آن به معنای «معبد» و یا «مسجد» میآید.
10. Geography of claudius ptolemythanslated by Eduard Luther Stevenson- New York - Public Library 1932.11
11. دکتر جواد علی میگوید: «واژه «مکربة Macoraba »واژهای است عربی که در آن تغییراتی صورت گرفته تا با زبان یونانی تناسب پیدا کند. اصل آن «مکربة» به معنی «مقربة» از [مصدر] «تقریب» (نزدیک ساختن) است. در خلال بحثمان در زمینه کومتسبای باستانی دیدیم که فرمانروایان آنها «کهنه»; یعنی مردان دین بودند ... و یکی از آنها لقب خود را «مکرب» معادل «مقرب» در لهجه ما، قرار داد. او نزدیکترین مردم به خدایان و نزدیک کنندهآنان به خدایانشان بود. او از این رو که به اسم خدایان سخن میگفت مقدس بود. واژه «مکربة» نیز به همین معنا آمده است; زیرا او به خدایان نزدیک بود و مردم را به خدایان نزدیک میکرد ... پس این واژه علم برای «مکه» نیست. بلکه صفت آن است» . تاریخ العرب فی الاسلام، ص37-38، چاپ بغداد، 1961م.
12. المعجم العبری.
13. المعجم الآشوری، ج7، واژه، .(ILU)
14. معجم دایمل، ج3.
15. استاد «سلمانهادی الطعمه» در کتاب خود «تراث کربلا»، ص22 به نقل از «عبدالرزاق الحسینی» در دو کتابش «موجز تاریخ البلدان العراقیة»، ص61-62 و «العراق قدیما و حدیثا» مینویسد: گروهی از مورخان معتقدند که واژه «کربلا» مرکب از دو کلمه آشوری «کرب» و «ایلا» است که به معنای «حرم خدا» است. عدهای دیگر را عقیده براین است که واژه «کربلا» از ریشه فارسی است که از دو واژه «کار» و «بالا» به معنای «عمل برتر» یا «عمل آسمانی» تشکیل شده است. در کتاب «موسوعة العتبات المقدسة»، بخش کربلا (ص 9-10)، استاد جعفر خلیلی به نقل از هبة الدین شهرستانی درکتاب خود «نهضة الحسین، علیهالسلام» (ص 66) میگوید: «کربلا از دو واژه «کوربابل» به معنی مجموعهای از روستاهای بابل گرفته شده است».
در کتاب «لغة العرب» (ج5، ص178) از پدر انستاس کرملی نقل شده که «آنچه به یاد داریم این است که در برخی کتابهای محققان خواندهایم که «کربلا» ماخوذ از «کرب و ال» به معنای «حرم خدا» و یا محل مقدس خداست». من در کتاب [ASSYRIAN (نامهای شخصی آشوری) تالیف KNUTL.TALLQUIST که به زبان انگلیسی منتشر شده، نام شهری به نام «قربان آشوری»، (Kur-ban-a-sur) یا «قربان عشتار»، (Kurban-Istar) دیدم. همچنین در کتابSTATE ARCHNES OF ASSYRIAN] (ج1، ص37، نامه 36، سطر 5) آمده است که: شهری به نام «کوربائیل»، (Kurbail) در آشور واقع شده است.
در «معجم العلامات الاشوریه» ذیل علامتشماره 366 شهری به نام Uru ] »ذکر شده که «کرب - آنو» نیز خوانده میشود.
16. «کرب - ایل» نامهای مترادف دیگری از قبیل «باب - ایل»، «بابل» و «قادش» نیز دارد که در مباحث آینده بتفصیل به آنها اشاره خواهیم کرد.
17. ر.ک:، (ASSYRIAN Dic) ،واژه eteru
18. ر.ک: همان، واژه balatu
19. معجم العلامات الاشوریه، علامتشماره 366.
20. سوره بقره (2)، آیه 126.
21. معجمالبلدان، ج4، ص322.
22. تورات آرامی، سفر تکوین، اصحاح 8، فقره 4.
23. تورات سریانی، سفر تکوین، اصحاح 8، فقره 4.
24. تورات عربی، سفر تکوین، اصحاح 8، فقره 4.
25. ر.ک: معجم العلامات الآشوریة، علامتشماره 579; در آنجا آمده که «اراد»، (A-RAD) نامی برای فرات است.
26. ر.ک: همان، علامتشماره 87; در آنجا آمده که «اریدو»، (Eridu) نامی برای شهر بابل است.
27. تفصیل بیشتر این بحث در مباحث آینده خواهد آمد.
28. علل الشرایع، ج1، ص31.
29. ر.ک: المعجم الهیروگلیفی.
30. در این معجم آمده که «جادو»، (Gadu) درمیان «اورانتو»، (Urantu) [«پورانتو»، (Purantu) نیز خوانده میشود] و رود «اراختو»، (Arahtu) واقع شده است. و هر دوی آنها در بابل واقع شدهاند. در نتیجه «جادو» نیز در بابل واقع شده است.، ( همچنین ر.ک: معجم العلامات المسماریة، العلامة 381 و Repertoire Geographiqu des texescunifarmes vol.I-II
