گامی به سوی شناخت امام حسین علیه السلام
Posted On ۱۳۸۷ آذر ۱۲, سهشنبه at در ۲۲:۵۹ by نویسندهپدیدآورنده: محمد ابراهیم ایزدخواه عضو هیئت علمی دانشگاه قم ،
امام (ع) در سوم یا چهارم شعبان سال چهارم هجری در مدینه دیدهبه جهان گشود. 6 سال در زمان جدش، 30 سال در کنار پدرش و 10سال در کنار برادر و پس از آن 10 سال در اوج قدرت معاویه باوی مبارزه کرد و سرانجام در محرم 61 هجری در کربلا به شهادترسید.
تولد امام حسین (ع)
امام رضا (ع) میفرماید: چون حسین (ع) متولد شد و او را نزد رسولاکرم (ص) آوردند، حضرت در گوشهای وی اذان و اقامه گفت و مراسمنامگذاری به پایان رسید. پیامبر او را بوسید و گریه کرد وفرمود: «تو را مصیبتی عظیم در پیش است. خداوند لعنت کندکشنده او را.» در روز هفتم نیز پس از این که برایش «عقیقه»کرد، از شهادت او خبر داد و فرمود: «گروهی کافر ستمکار ازبنی امیه او را خواهند کشت.»
فطرس ملک آزاد شده حسین است
از حضرت صادق (ع) روایتشده که فطرس ملکی از حاملان عرش الهیبود و به سبب تعلل، مغضوب خداوند شد. بالش درهم شکسته درجزیرهای مشغول عبادت بود.
چون جبرئیل و جمعی از فرشتگان برای تهنیتگویی ولادت حسین (ع)میآمدند، او نیز همراه آنان آمد; خود را به گهواره حضرت مالیدو توبهاش قبول شد و به وضع اول برگشت.
چون «فطرس» به آسمان بالا میرفت، میگفت: «کیست مانند من، منآزاد شده حسین بن علی و فاطمه و محمد (ص) هستم.» شهید مطهریمیگوید: داستان فطرس ملک، رمزی است از برکت وجود سید الشهداءکه بال شکستهها با تماس به او صاحب بال و پر میشوند، افراد وملتها اگر به راستی خود را به گهواره حسین (ع) بمالند، ازجزایر دور افتاده رهایی یافته و آزاد میشوند.
امام حسین (ع) همراه و همرزم پدر و برادر
حضرت در دوران نوجوانی روزی وارد مسجد پیامبر (ص) شد، دید عمربالای منبر است. گفت: از منبر پدرم پایین بیا و بالای منبر پدرتبرو. عمر گفت: پدرم منبر نداشت. او در هر سه جنگ حضرت علی (ع)شرکت فعال داشت و هنگام حرکت نیروهای امام مجتبی (ع) به سمتشام، همراه آن حضرت در صحنه نظامی حضور یافت.
اوضاع سیاسی و اجتماعی دوران امام حسین (ع)
انحراف از اصول و موازین اسلامی، از «سقیفه» شروع شد، درزمان عثمان گسترش یافت و در زمان امام به اوج رسید تا جائی کهاصل اسلام تهدید میشد. برای شناختبهتر این انحراف، لازم استقبلا بنی امیه را بشناسیم.
ابو سفیان
او در فتح مکه چارهای جز تسلیم نداشت و پس از 20 سال مبارزهبا پیامبر (ص)، به ظاهر اسلام را پذیرفت.
روزی چشمش به پیامبر افتاد و با خود گفت: «لیتشعری بای شیءغلبتنی»; کاش میدانستم به چه وسیلهای بر من پیروز شدی؟! پیامبر سخن او را شنید یا ضمیرش را خواند و فرمود: «باللهغلبتک یا ابا سفیان».
روزی ابو سفیان در خانه عثمان گفت: «یا بنی امیه تلقفوها تلقف الکرة اما و الذی یحلف به ابو سفیانلا جنة و لا نار و ما زلت ارجوها لکم و لتصیرن الی ابنائکموراثة.» حکومت را مانند کره (توپ) به یکدیگر پاس دهید. آگاهباشید، قسم میخورم نه بهشتی و نه آتشی در کار است. آنچه رابرای شما آرزو داشتم به وراثتبه فرزندان خود بدهید.
در دوران حکومت عثمان، روزی از احد عبور میکرد، با لگد به قبر «حمزه بنعبد المطلب» زد و گفت: چیزی که دیروز بر سر آن با شمشیر باشما میجنگیدم امروز در دست کودکان ما افتاده و با آن بازی میکنند.
دوران معاویه
مطرف بن مغیره بن شعبه میگوید: با پدرم به شام نزد معاویهرفتم. پدرم هرگاه از پیش معاویه میآمد، از او تمجید میکرد. یکشب ناراحتبازگشت، گفتم: چه شده؟ گفت: از نزد ناپاکترین افرادمیآیم. گفتم: چرا؟ گفت: امشب به معاویه گفتم: اکنون (بعد ازصلح با امام حسن (ع)) پیروز شدی و کار در دست توست، بر بنی هاشمکه اقوامت هستند سخت نگیر. او ناراحتشد و گفت: چه میگویی؟ابو بکر، عمر و عثمان مردند نامی از آنان باقی نماند; اما اینپسر هاشم (پیامبر (ص)) روزی پنجبار به نام او فریاد (اذان)میزنند.
مسعودی مینویسد: کار اطاعت مردم از معاویه به جایی رسید کههنگام رفتن به صفین، نماز جمعه را در روز چهارشنبه اقامه کرد.
معاویه به عمرو بن عاص گفت: با من بیعت کن. گفت: بر دینم میترسم;بیعت میکنم به شرط آنکه از دنیایتبهره گیرم. معاویه حکومت مصررا به او داد.
معاویه سخنان پیامبر را به تمسخر گرفت
وقتی وارد مدینه شد و چشمش به «ابوقتاده» افتاد، گفت: چرا شما جماعت انصار به دیدنم نیامدید؟ ابو قتاده جواب داد: وسیله سواری نداشتم. معاویه با تمسخر پرسید: شتران آبکش خود را چه کردید؟ ابو قتاده گفت: در روز بدر در جستجوی تو از دست دادیم. پیامبر فرمود: بعد از من افراد ناشایستبر ما مقدم میشوند. معاویه: در آن هنگام به شما چه دستور داد؟ ابو قتاده: دستور داد صبر کنیم. معاویه: پس صبرکنید تا او را ببینید.
در زمان معاویه، آزادگان به شهادت رسیدند
حجربن عدی (شخصیت وفادار به علی (ع)، و چند تن دیگر، چون بهاستاندار کوفه اعتراض کردند، به شام احضار شدند. در آنجا بهآنان گفتند: علی (ع) را لعن کنید. آنان گفتند: «ان الصبر علیحر السیف لایسر علینا مما تدعونا الیه»; گرمی شمشیر بر ماآسانتر است از آنچه از مامیخواهید. آنگاه آنها را به شهادترساندند.
ابن ابی الحدید میگوید: زیاد بن ابیه دوستان علی (ع) را زیرهرسنگ و کلوخی یافت، به قتل رساند، دست و پاها را قطع کرد وآنان را بردار آویخت تا جایی که حتی یک نفر معروف در عراقباقی نماند. معاویه، برخلاف حکم پیامبر (ص) زیاد را به پدرشابوسفیان ملحق کرد. در زمان او سب علی (ع) به صورت سنت در آمد.
علامه امینی میگوید: «70 هزار منبر بر پا شد که سب علی (ع)کنند.»
مبارزات امام حسین (ع) با حکومت معاویه
در آن شرایط که کسی جراءت اعتراض نداشت، امام در برابر ستمهایاو به مبارزه برخاست. در این مقاله، سه گواهی تاریخی بر اینامر ارائه میدهیم.
1- سخنرانیها و نامههای اعتراضآمیز
الف) مخالفتبا ولیعهدی یزید
معاویه به دنبال فعالیتهای دامنهدار برای تثبیت ولیعهدی یزید،سفری به مدینه داشت و با بزرگان آنجا، بخصوص امام حسین (ع) وعبدالله بن عباس، دیدار و موضوع اصلی را مطرح کرد.
امام با ذکر مقدمهای فرمود: «... تو در برتری و فضیلتی کهبرای خود قایلی، دچار لغزش شدی و... یزید را چنان توصیف کردیکه گویا شخصی را میخواهی معرفی کنی که زندگی او بر مردمپوشیده است... یزید را آن چنانکه هست، معرفی کن، یزید جوانسگباز و کبوترباز و بوالهوسی است که عمرش با ساز و آواز وخوشگذرانی سپری میشود.»
ب) نگرانی معاویه از قیام امام و پاسخ امام
مروان بن حکم حاکم مدینه به معاویه نوشت: گروهی با حسینبن علی رفت و آمد دارند و اطمینان ندارم او قیام نکند.
معاویه به امام نوشت: گزارش پارهای از کارهای تو به من رسیدهاست. مواظب خود باش و به عهد و پیمان خود (صلح امام حسن (ع»وفا کن و از تفرقه امتبپرهیز. امام نوشت: «... اما آنچه درباره من به گوش تو رسیده، یک مشتسخنان بیاساس است... . ازاینکه برضد تو و دوستان ستمگر و بیدینت، که حزب ستمگران وبرادران شیطانند، قیام نکردهام از خدا میترسم.
آیا تو قاتل «حجر بن عدی» و یارانش نبودی، پس از آنکه بهآنان امان دادی و سوگندهای اکید یاد کردی...؟ تو قاتل«عمرو بن حمق» آن مسلمان پارسا، که از کثرت عبادت، چهره وبدنش فرسوده شده بود، نیستی...؟ آیا تو نبودی که زیاد پسرسمیه را، که پدرش مشخص نبود. پسر ابو سفیان قلمداد کردی درحالی که پیامبر فرمود: « نوزاد به پدر (شرعی) ملحقمیگردد.»... و او با اتکا به قدرت تو مسلمانان را کشت، دستهاو پاهایشان را قطع کرد و بر شاخههای نخل به دار آویخت ....آیا تو قاتل «حضرمی» نیستی...؟ ای معاویه، من هیچ فتنهایبزرگتر و مهمتر از حکومت تو بر این امتسراغ ندارم....»
ج) سخنرانی افشاگرانه در کنگره عظیم حج
یکی دو سال قبل از مرگ معاویه، که فشار نسبتبه شیعیان اوجگرفت، امام حسین (ع) به حج مشرف شد. در منی از صحابه و تابعانو بنی هاشم دعوت کرد در چادرش جمع شوند. بیش از هفتصد نفر تابعیو دویست نفر صحابی آمدند. حضرت در بخشی از خطبهاش فرمود: «دیدید این مرد زورگو و ستمگر (معاویه) با ما و شیعیان ما چهکرد...؟ وقتی به شهرهای خود برگشتید، با افراد مورد اعتماد درمیان بگذارید و آنان را به رهبری ما دعوت کنید; زیرا میترسمحق نابود گردد.»
در تحف العقول خطبهای از حضرت نقل شده که ظاهرا همین خطبه«منی» مینماید. در بخشی از این خطبه میفرماید: «... شما بهچشم خود میبینید که پیمانهای الهی را می شکنند...; ولی بیم وهراس به خود راه نمیدهید... . مصیبتشما عالمان امت از همهبیشتر است. زمام امور باید در دست کسانی باشد که عالم بهاحکام خدا و امین بر حلال و حرام اویند. ... آنان را بر اینمقام مسلط نساخت مگر گریز شما از مرگ و دلبستگیتان به زندگیچند روزه دنیا... .»
حضرت در پایان عرض میکند: «پروردگارا! این حرکت ما نه به خاطر رقابتبر سر حکومت و قدرت و نه بهمنظور به دست آوردن مال دنیاست، بلکه به خاطر آن است کهنشانههای دین تو را به مردم نشان دهم و اصلاحات را در کشوراسلامی اجرا کنم....».
2- ضبط اموال دولتی
در همان ایام کاروانی از یمن، که حامل مقداری از بیت المالبود، از طریق مدینه رهسپار دمشق بود. امام حسین (ع) آن را ضبطو در میان مستمندان بنیهاشم و دیگران تقسیم کرد. آنگاه بهمعاویه نوشت: «کاروانی از اینجا عبور میکرد که حامل اموال وپارچهها و عطریاتی برای تو بود تا آنها را به خزانه دمشقسرازیر کنی و به خویشانت، که تاکنون شکمها و جیبهای خود را ازبیت المال پر کردهاند، ببخشی. من نیاز به آن اموال داشتم وآنها را ضبط کردم.»
بیشک این عمل امام یک گام در جهت نامشروعنمایاندن حکومت معاویه و مخالفتبا آن بود. حضرت با ایناقدام، خود را ولی امور و صاحب اختیار بیت المال دانست.
پیامبر خلق کریم خود را از هیچ کس دریغ نمیکرد، ولی روشیمحتاط داشت و تا زنده بود بنی امیه در حکومت جای پایینیافتند. بعد از پیامبر در زمان عمر، معاویه والی شام شد.
عثمان که خود از بنی امیه بود بیت المال و مناصب حکومتی را دراختیار آنان گذاشت و آنان چهار عامل مهم ثروت، روحانیت(اجیرکردن امثال ابو هریره) و دیانت (با بهانه قرار دادنپیراهن عثمان) و قدرت را به دست گرفتند. در این امر چند چیزدخالت داشت: 1- تیزهوشی معاویه 2- سوء تدبیر خلفا 3- جهالت مردم
علت مبارزه بنیامیه با اسلام دو چیز بود: 1- رقابت نژادی که در سه نسل متراکم شده بود. 2- تباین قوانین اسلام با نظام زندگی (جابرانه) روسای قریش،خصوصا امویها.
قرآن کریم میفرماید: «و ما ارسلنا فی قریه من نذیر الا قال مترفوها انا بما ارسلتم به کافرون» (سوره سبا، آیه 34.)
حکومت فاسد یزید
بعضی از مفاسد حکومتیزید عبارت است از:
1- سگبازی و میمونبازی
علاقه وافر او به شکار و تفریح، مانع رسیدگی به امور مملکتمیشد و علاقه به حیوانات، کارهای او را به صورت مسخرهای درآورده بود. یک عده بوزینه داشت. یکی ابو قیس کنیه داشت. او رادر مجلس شراب خویش حاضر میکرد و لباس ابریشم و حریر میپوشاندو به مسابقه میفرستاد.
2- ارتباط نامشروع با محارم
عبد الله بن حنظله با عدهای به نمایندگی از سوی اهل مدینه بهشام آمد تا اوضاع حکومت را از نزدیک ببینند. عبد الله دربازگشت، گفت: «و الله ما خرجنا علی یزید حتی خفنا ان نرمیبالحجارة من السماء ان رجلا ینکح الامهات و البنات و الاخوات ویشرب الخمر و یدع الصلوة و الله لو لم یکن معی احد لابلیت للهفیه بلاء حسنا»
3- شرابخواری
یزید دائم الخمر بود. به قولی، حتی مردنش در اثر افراط درنوشیدن شراب و از بین رفتن کبد تحقق یافت. (در سن 37 سالگی)او میگوید: «دع المساجد للعباد تبشرها) و قف دکة الخمار تزئینا
4- گرایش به مسیحیت تحریف شده
میگویند مادر یزید در اصل، مسیحی بود. بدین سبب، به مسیحیتگرایش داشت. به نظر گروهی از مورخان، از جمله «لامنس»، بعضیاز استادان یزید از مسیحیان شام بودند. یزید تربیت پسرش را بهیک مسیحی سپرد. او درباره شراب میگوید: فان حرمتیوما علی دین محمد فخذها علی دین المسیح بن مریم
5- عیش و طرب پیوسته
یک سال معاویه او را برای جنگ فرستاد، شخصیت وی را بالا برد.سفیان بن عوف را نیز با وی همراه ساخت. یزید زن مورد علاقهاش «ام کلثوم» را همراه برد. در محلی بهنام «غذقذونه» سربازان به تب و آبله مبتلا شدند. یزید درمنزلی با معشوقهاش سرگرم بود که خبر بیماری سربازان را دریافتکرد. در این هنگام اشعاری خواند که معنایش چنین است: من با ام کلثوم خوشم و به من چه ربطی دارد که سربازان از آبله رنجمیبرند.
6- کفر
هنگام ورود اسرا به مجلس یزید، او فکر میکرد دیگر رقیب ندارد،با شعر معروف «لعبت هاشم بالملک...» کفر خود را آشکار ساخت.
سه جنایتبزرگ در سه سال حکومت
در سال اول حکومت ننگین خویش، امام حسین (ع) را به شهادترساند.
در سال دوم دستور داد مدینه را به خاک و خون بکشند و سه روزتمام جز خانه امام سجاد (ع) آنچه را در مدینه بود (مال، جان وناموس مردم) بر سپاهیان خود حلال کرد.
در سال سوم برای دستگیری «عبد الله بن زبیر»، که علیه اوقیام کرده و به مسجد الحرام پناهنده شده بود، کعبه را بامنجنیق به آتش کشید.
با روی کار آمدن یزید، اصل اسلام در خطرقرار گرفت. مردم این خطر عظیم را به خوبی درک نمیکردند. بدینسبب، باید یک موج ایجاد میشد تا برای همیشه اسلام را تضمین ووجدان خفته مردم را بیدار کند.
امام حسین (ع) و قیامی خونین
امام حسن (ع) در سال چهل و نهم هجری به شهادت رسید و امامحسین (ع) امامت را عهدهدار شد. او به همان دلایل که برادرش صلحکرده بود، علیه معاویه قیام نکرد و در پاسخ نامههایی که به اونوشته شده بود، فرمود: «وجدان من اجازه نمیدهد، پیمانی را کهبا معاویه بستهایم، بشکنم و تا معاویه زنده است، بر همان عهدپایدار هستم و پس از درگذشت او، در تصمیم خود تجدید نظر خواهمکرد.»
معاویه در شصت هجری، پس از آنکه به رغم پیمان خود باامام حسن (ع)، یزید را به فرمانروایی مسلمانان منصوب کرد وبرای او بیعت گرفت، درگذشت.
روزی که مروان میخواست از امام حسین (ع) نیز برای یزید بیعتبگیرد، امام فرمود: «انالله و انا الیه راجعون و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامهبراع مثل یزید.» همانا از خداییم و به سوی او بازمیگردیم وبر اسلام باید فاتحه خواند; زیرا امتبه رهبری مثل یزید مبتلاشده است.
و اسلام در خطر قرار گرفت و تنها قیامی خونین میتوانست وجدانخفته مردم را بیدار و کاخ ظلم را متزلزل سازد، امام (ع) در اینراه گام نهاد و برای آگاه کردن مردم کوفه طی نامهای اعلام کرد: «فلعمری ما الامام الا العامل بالکتاب و القائم بالقسط و الدائنبدین الحق.» به جانم سوگند، امام جز کسی که عمل به کتاب خداکند و عدالت را به پا دارد و راه حق را میپیماید، نیست.
او، در وصیتنامهای که قبل از خروج از مدینه به «محمد بنحنفیه» نوشت، هدف قیام خود را این گونه ترسیم کرد: «من برای طغیان و خودداری از قبول حق و فساد و ستم خارجنشدم، بلکه برای اصلاح امور امت جدم خارج میشوم. اراده کردهامامر به معروف و نهی از منکر کنم و روش جدم و پدرم علیبنابیطالب (ع) را پیش گیرم. در بین راه مکه و کوفه (منزلگاه ذیحسم) در خطبهای به یارانش فرمود: «الا ترون الی الحق لا یعمل به و الی الباطل لا یتناهی عنه لیرغبالمؤمن فی لقاء الله محقا فانی لا اری الموت الا السعادة والحیاة مع الظالمین الا برما.» آیا نمینگرید به حق عمل نمیشودو از باطل جلوگیری نمیگردد؟ بنابراین، اشتیاق مؤمن به لقایخدا (و شهادتطلبی) سزاوار و لازم است. من در این وضع، مرگ راجز سعادت و زندگی با ستمگران را جز رنج و شکست نمیدانم.
سرانجام امام رسالتخویش را با ترسیم خط سرخ شهادت به پایانبرد.
آثار قیام امام حسین (ع)
1- درهم شکستن چهارچوب ساختگی دینی که امویان تسلط خود را برآن پایه استوار ساخته بودند و رسوا کردن روح لامذهبی جاهلیت کهروش حکومت آن زمان بود.
2- شهادت امام موجی شدید از احساس گناه در مردم به وجود آوردو این احساس پیوسته بر افروخته ماند تا انگیزه انتقام از بنیامیه وجود داشته باشد و در نتیجه سقوط بنیامیه و نجات دین ازبدعتهای آنان، که میرفت دین را نابود کند، ثابتبماند.
3- هدف معاویه بالا بردن محبوبیتبنیامیه و از بین بردن محبتآل علی و رسول اکرم (ص) بود، با این نهضت محبوبیت آل علی (ع)فزونی یافت و بنی امیه منفور شد.
4- پس از قیام امام، در مکتب روح انقلابی دمیده شد وانقلابهایی از قبیل: انقلاب مدینه در روز اول محرم سال 63 هجری، قیام مختار در سال 66 هجری در عراق، قیام توابین در کوفه در سال 65 هجری، قیام مطرف بن مغیره در سال 77 هجری، قیام ابن اشعث در سال 81 هجری و نهضت زید بن علی در سال 122 هجری تحقق یافت.
این روح انقلابی مکتب همواره در طول تاریخ منشاء بسیاری ازانقلابها، شورشها و قیامها علیه مستبدان و مستکبران گردید. درزمان ما نیز انقلاب اسلامی ایران با الهام از آن قیام و روحانقلابی مکتب به رهبری امام خمینی (ره) به ثمر رسید.
